خریدسیسمونی
عزیز دلم نفس مامان جیگرطلای من خیلی دوستت دارم عزیزم
عزیزم من و مامانی و بابایی از همون روزای اول شروع کردیم به خرید وسایل شما اخه خیلی از اومدنت خوشحال بودیم اولین چیزی هم که واست خریدیم اویز بالای تختخوابت بود که ایشالله عکس همه وسایلتو برات تو وبلاگت میزارم همه وسایلتو با یک دنیا عشق خریدیم هرشب با بابا لباساتو نگاه میکردیم بابا لباساتو میمالید به صورتش یه بار رفتم تو اتاق دیدم همینطوری که لباستو انداخته بود رو صورتش خوابش برده بود
خلاصه روزای خیلی خوب و شیرینی بود اون روزا که تو دل مامان مثل ماهی از این ور میرفتی اون ور
اینم چندتا عکس نازنازی از وسایل قشنگت
من وبابایی هرشب تورو تو این لباسا تصور میکردیمو دلمون برات ضعف میرفت
قربون اون پاهای کوشمولوت برم عشق مامان
اینم چندتا عکس از نمای اتاقت
وقتی هنوز به دنیا نیومده بودی این اتاق بهمون ارامش میداد روزها ساعتها تو اتاقت بودیم و به وسایلت نگاه میکردیم ما عاشقتیم عزیزدلم تو همه چیز من و بابایی هستی