ستایش قشنگمستایش قشنگم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

هدیه آسمانی

روزموعود

1392/8/29 22:07
نویسنده : مامان ستایش
209 بازدید
اشتراک گذاری

عید سال 92 از روز پنجم ششم عید دیگه همه به شدت منتظر اومدن جوجه کوچولوی ما بودن تا اینکه صبح روز نهم  فروردین ازخواب بیدار شدم احساس کردم وقتشه که بریم بیمارستان بابارو بیدارکردم راه افتادیم تو راه به مامانی هم زنگ زدم که بیاد خیلی دلهره داشتم هم خوشحال بودم که دیگه انتظار تموم میشه و دخترمو میبینم هم خیلی خیلی میترسیدم.

من دوس داشتم که توی بیمارستان قمربنی هاشم زایمان کنم اما چون تعطیلی بود دکترا نبودن ومجبور شدیم بریم بیمارستان حکیم اونجا دیگه از بابا جدا شدم و رفتم تو اتاق زایمان.

من دوس داشتم طبیعی زایمان کنم یک روزو نیم درد کشیدم اما شما افتخار ندادی به دنیا بیای تا بالاخره بعد ازظهر روز دهم فروردین ساعت 5بعدازظهر منو بردن اتاق عمل برای سزارین.

من داشتم زیر لب صلوات میفرستادم که خانوم دکتر یه جوجه نازو قشنگو که داشت گریه میکرد گرفت بالا گفت اینم دختر خوشگلت خیلی دوس داشتم ببینمت اما اشکام اجازه نمیدادن خیلی ازاومدنت خوشحالم تو اومدی و شدی همه زندگی منقلبقلب

اینم اولین عکست(اینجا مامانی یواشکی تورو اورد تو سالن بیمارستان تا بابایی دخترقشنگشو ببینه)

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)